Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «تابناک»
2024-05-02@07:06:44 GMT

دختری در دام شیطانی!

تاریخ انتشار: ۳۰ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۱۳۷۴۸۳

از این که پدرم دچار بیماری فلج اندام شده بود هیچ گاه ناراحت نشدم چراکه احساس می‌کردم حالا به‌راحتی می‌توانم از خانه بیرون بروم و در مهمانی‌های مختلط با دوستانم شرکت کنم اما این تفکرات اشتباه و هیجانات دوران جوانی به‌گونه‌ای مرا به روز سیاه نشاند که در دام شرور سابقه‌داری افتادم و درحالی به خلوتگاه شیطانی او رفتم که .

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

..

به گزارش خراسان، دختر20ساله ای که برای فرار از تهدید های ترسناک شرور سابقه‌دار به قانون پناه آورده بود، درباره سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری نجفی مشهد گفت: پدرم مردی سخت‌گیر بود و هیچ گاه اجازه نمی داد به تنهایی از منزل خارج شویم یا آن طور که دوست داریم لباس بپوشیم. هر دو خواهرم که اکنون ازدواج کرده‌اند و زندگی شیرین و آرامی نیز دارند، همواره به خواسته‌های پدرم احترام می‌گذاشتند و قواعد او را رعایت می‌کردند اما من معتقد بودم او به خاطر آن که نظامی است مدام دوست دارد دستور بدهد و دیگران دستورهای او را اجرا کنند. به همین خاطر در برابر پدرم موضع می‌گرفتم و دوست داشتم با لباس های خارج از عرف بیرون بروم یا با هر کسی که دلم می‌خواهد ارتباط برقرار کنم! با وجود این، جرئت چنین کارهایی را نداشتم تا این که وقتی در دبیرستان تحصیل می کردم ناگهان پدرم دچار بیماری عصبی و فلج اندام شد به طوری که دیگر پاهایش توان راه رفتن نداشتند و او به‌ناچار روی ویلچر نشست!

ولی من از این که پدرم به بیماری سختی مبتلا شده بود به هیچ وجه ناراحت نشدم چراکه احساس می‌کردم حالا به‌راحتی می‌توانم از خانه خارج شوم و کسی نمی‌تواند مرا کنترل کند. شوق«آزاد» بودن همه وجودم را فرا گرفته بود اما نمی‌دانستم در بیرون از منزل چه گرگ‌های ترسناکی انتظارم را می‌کشند! خیلی زود پرسه‌زنی در خیابان‌ها و شرکت در مجالس و مهمانی‌های مختلط و دور هم نشینی‌های شبانه را شروع کردم. مادرم نیز زنی مظلوم بود وهیچ گاه نمی‌خواست رفتاری انجام بدهد که مرا ناراحت و دلگیر کند! به همین خاطر من در مرداب دوستی های خیابانی غرق شدم و پدرم نیز درگیر دارو و درمان بیماری‌اش بود.

بالاخره در یکی از همین مهمانی ها با «یونس» آشنا شدم. رفتارهای او به نظرم جذاب و مردانه بود! خیلی زود عاشق تیپ و قیافه «یونس» شدم و در یکی از همین شب نشینی‌ها به خلوتگاه شیطانی او رفتم و در 18 سالگی اولین رفتارهای غیر اخلاقی را تجربه کردم ولی او بعد از مدتی که به‌راحتی از من سوءاستفاده کرد ناگهان غیب شد و تلاش های من برای یافتن او بی فایده بود.

بعد فهمیدم که حتی او نام واقعی خودش را نیز از من پنهان کرده بود و همه این چرب زبانی ها و دوست داشتن ها فقط برای هوسرانی بود. درحالی که بسیار زجر می کشیدم و از این که بازیچه جوانی هوسران بودم از خودم تنفر پیدا کردم ولی باز هم درس عبرت نگرفتم و در فضای مجازی با «قادر» آشنا شدم. رفتار و گفتار محبت آمیز «قادر» روح و روانم را تسخیر کرد و این بار با پای خودم به خانه «قادر» رفتم اما صحنه ای مرا دچار حیرت کرد که خواهر و برادرزن «قادر» نیز آن جا بودند و کاملا عادی با من برخورد کردند به طوری که حتی پذیرایی هم شدم ولی چند روز بعد چهره دیگر «قادر» نمایان شد.

او جوانی پرخاشگر و عصبی بود و مرا وادار به رفتارهای شرم‌آوری می کرد که خودم خجالت می کشیدم. با آن که من دانشجوی رشته کاردانی بودم و او تا مقطع سیکل تحصیل کرده بود ولی مقابل دیگران رفتارهای بسیار زشتی با من انجام می‌داد و تهدیدم می کرد که اگر به خلوتگاه او نروم رهایم نمی کند!

مدام در تنهایی اشک می‌ریختم و کاری از دستم ساخته نبود تا جایی که بالاخره تصمیم به قطع رابطه گرفتم اما «قادر» نزد خواهرانم رفت و خانواده آن ها را تهدید کرد. این در حالی بود که تازه فهمیدم او جوانی سابقه دار است و بارها به جرم شرارت، نزاع و شرب خمر روانه زندان شده است و حالا به این نوع جرایم خود افتخار هم می کند.دیگر چاره ای نداشتم جز آن که به قانون پناه بیاورم تا از چنگ این شرور ترسناک رها شوم اما ای کاش..

با دستور سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری نجفی مشهد) تحقیقات پلیس با کسب مجوز های قضایی برای دستگیری این خلافکار سابقه دار آغاز شد و دختر جوان نیز که مدعی بود کابوس های وحشتناک رهایش نمی کند به مرکز مشاوره پلیس هدایت شد.

منبع: تابناک

کلیدواژه: غزه فلسطین آلودگی هوا هفته بسیج افزایش سن بازنشستگی دختر دام شیطان غزه فلسطین آلودگی هوا هفته بسیج افزایش سن بازنشستگی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۱۳۷۴۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط...

به گزارش همشهری آنلاین، دختر ۳۰ ساله که برای مشورت‌های تخصصی درباره ماجرای ازدواجش به مرکز انتظامی آمده بود، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم‌آباد مشهد گفت: پدر ومادرم بازنشسته فرهنگی هستند و حساسیت خاصی روی فرزندانشان دارند به همین دلیل همه خواهران و برادرانم مطابق سلیقه خانواده‌ام ازدواج کرده‌اند و زندگی آرامی دارند.

من به دلیل استعداد خوبی که در تحصیل داشتم، درس و مدرسه را در اولویت زندگی قرار دادم و ادامه تحصیل دادم به طوری که به خواست پدر و مادرم رشته دامپزشکی را انتخاب کردم، ولی آرام‌آرام در دوران تحصیل به این رشته علاقه‌مند شدم.

موضوع این است که پدرم درباره خواستگارانم بسیار سختگیری می‌کند و مدعی است که باید مانند دیگر خواهران و برادرانم ازدواج کنم تا به خوشبختی برسم. یک بار یکی از همکلاسی‌هایم به خواستگاریم آمد اما پدرم او را به دلیل اقامت در روستای زادگاهش رد کرد در حالی که من به او علاقه‌مند بودم.

درگیری شدید زن رسمی و زن صیغه‌ای در کلانتری | شوهرم دیپلمه بود، من او را آقای دکتر کردم! فرار دختر جوان با پسری که او را کنیز خودش کرد | کتکم می‌زد و دست‌هایم را می‌سوزاند

در این میان، یکی از دوستان مادرم جوانی مقیم آمریکا را به من معرفی کرد که فقط می‌تواند سالی دو بار به ایران بیاید. وقتی فرید به خواستگاریم آمد، ابتدا پدر و مادرم مخالفت نکردند، اما زمانی که قرار ازدواج گذاشتیم، ناگهان پدرم شرط کرد که باید یک واحد مسکونی را به نام من سند بزند. او هم ناراحت شد و به آمریکا بازگشت.

او حتی به پدر و مادرم پیشنهاد کرد برایشان بلیت پرواز به عراق را تهیه می‌کند تا مراسم عقد را در یکی از مکان‌های مذهبی برگزار کنیم، ولی باز هم پدرم مخالفت کرد و اکنون چاره‌ای جز مخالفت با خواسته پدرم ندارم و می‌خواهم به تنهایی به سوی آمریکا پرواز کنم.

در همین حال پدر نوشابه که به دعوت مشاور در اتاق مددکاری اجتماعی حضور داشت، با بیان اینکه هیچ پدری دوست ندارد دخترش را غمگین ببیند و سرنوشت تلخ فرزندش را نظاره کند، به کارشناس کلانتری گفت: من شرط واحد آپارتمانی را فقط برای این منظور مطرح کردم که بدانم خواستگار دخترم در چه سطحی از نظر مالی قرار دارد و آیا دخترم را به اندازه یک واحد مسکونی دوست دارد یا نه.

وی ادامه داد: الان هم از این شرط صرف‌نظر کرده‌ام اما دلیل اصلی مخالفت من این است که فرید اصرار به عقد موقت دارد و حاضر نیست با دخترم به صورت دائمی و رسمی ازدواج کند. او معتقد است باید طبق فرهنگ غربی مدتی را زیر یک سقف زندگی کنند و در صورتی که بعد از چند سال به توافق رسیدند، با هم ازدواج کنند. حالا اگر او در مدت کوتاهی از دخترم سیر شد و او را در کشور غریب به حال خودش رها کرد، باید چه کنیم؟

پدر نوشابه اظهار کرد: از سوی دیگر، او حتی خانواده‌اش را به ما معرفی نکرده و حاضر نشد به همراه خانواده‌اش به خواستگاری بیاید. ما هم نمی‌توانیم برای انجام تحقیقات درباره وضعیت اجتماعی و اخلاقی او به آمریکا برویم. بنابراین به ازدواج او با دخترم رضایت ندادم چراکه نمی‌خواهم سیه‌روزی و بدبختی او را شاهد باشم.

وی افزود: با وجود این، دخترم خانه را رها کرده و با شکستن لوازم منزل، نزد یکی از دوستانش در غرب کشور رفته بود. حالا هم قصد دارد به تنهایی به آمریکا پرواز کند.

اقدامات کارشناسی و بررسی‌های روانشناختی این پرونده با دستور سرهنگ محمد بزی (رئیس کلانتری قاسم‌آباد مشهد) به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.

کد خبر 848292 منبع: خراسان برچسب‌ها خبر مهم ازدواج - طلاق خانواده حوادث ایران

دیگر خبرها

  • معلمی که برای نسل جوان جاذبه داشت
  • رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» در نمایشگاه کتاب عرضه می‌شود
  • فرمانده‌ای که پسرخاله صدام را اسیر کرده بود
  • وحیدی: قادر به پذیرش بیشتر اتباع نیستیم
  • فوت مرموز دختری بعد از مهمانی رفتن با نامزدش
  • جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط...
  • آمریکا با هواپیمای آخرالزمانی آماده جنگ احتمالی هسته‌ای می‌شود
  • شعری که در فضای مجازی ۱۰ میلیون بازدیدکننده داشت
  • مرگ مشکوک دختری که با نامزدش به مهمانی رفت
  • تبدیل افکار خاموش ذهن به گفتار| ابزاری که اندیشه را واژه می‌کند!